نقد فیلم کنیز The Handmaiden (2016)

ساخت وبلاگ
 

نقد فیلم کنیز The Handmaiden (2016)

خلاصه‌ی داستان: ندیمه‌ای با  یک نقشه‌ی شیطانی وارد قصری مرموز می‌شود که دختری جوان به همراه عمویش در آن زندگی می‌کنند. او با هم‌فکری یک مرد کلاهبردار قرار است دختر را عاشق مرد کند تا او را از دست عموی ترسناکش بیرون بیاورد و در نتیجه مرد بتواند به ارث هنگفتی که به دختر جوان رسیده، دست بیابد. تلاش‌های ندیمه برای گول‌زدن خانم، به نتیجه‌ی غیرقابل تصوری می‌رسد …

یادداشت: نقاشی رویای زن ماهی‌گیر اثر نقاش برجسته‌ی ژاپنی هوکوسایی که درسال ۱۸۱۴ کشیده شد، نقطه‌ی ثقل جدیدترین فیلم پارک چان ووک است. این نقاشی یکی از معروف‌ترین نقاشی‌ها در هنر اروتیک ژاپنی‌ست که به شونگا معروف است. شونگا در لغت به معنای تصویر بهار است و در لفظ به جای آمیزش جنسی به کار می‌رود که نشان از شرم شرقی دارد. در این تصویر دو اختاپوس با زنی در آمیخته‌اند. این تصویری‌ست که معنای اروتیک فیلم از آن استنباط می‌شود. هیدکو، خانم آن قصر عجیب و غریب که نیمی معماری انگلیسی دارد و نیمی ژاپنی، در میان دیوارهایی که عموی مجنونش دور‌وبر او کشیده، گرفتار آمده است. ورود سوک‌هی به آن محیط، با تأکید دوربین روی بزرگ بودن این عمارت عجیب از طریق نمای رو به پایین که ماشین حامل سوک‌هی در میان مسیر جنگلی منتهی به قصر طی می‌کند، در واقع شروع داستان پر‌پیچ‌وخمی را نوید می‌دهد که بعداً پی می‌بریم به ماجرایی عاطفی هم پیوند خواهد خورد.

هیدکو، عشق و مغازله را تنها از طریق کتاب‌های اروتیک عمویش تجربه کرده است. در قسمت دوم داستان که بچگی هیدکو را می‌بینیم پی می‌بریم که عمو او را برای چنین روزهایی تربیت کرده است. روزهایی که جلوی مردها در مجلسی بنشیند و کتاب‌های اروتیک برای‌شان بخواند و در عین لذت دادن به آن‌ها، با تردستی کاری کند که خریدار کتاب‌های عمو شوند. این کاری‌ست که او یک عمر با ترس از عمو آموخته ولی با ورود سوک‌هی همه چیز تغییر می‌کند.

پارک چان ووک بعد از استوکر، که در هالیوود و به زبان انگلیسی ساخت، خوشبختانه دوباره به کشور خودش بازگشت و به زبان خودش شاهکار دیگری ساخت که در مرز ظریف بین خیال و واقعیت، طنز و جدی حرکت می‌کند. فیلمی اروتیک که اروتیزم را از لای کتاب‌های شونگا به فعل می‌رساند و در کالبد دو شخصیت دخترش می‌دمد. فیلمی یک‌سر زنانه که دو شخصیت اصلی بدون این‌که دیگری بداند، مشغول فریب دادن یکدیگر هستند اما در عین حال هر دو هم عاشق. فیلم با به تصویر کشیدن داستان از دو زاویه، یکی از نقطه‌ی دید سوک‌هی و بعد از نقطه‌ی دید هیدکو غافلگیری‌های جذابی ترتیب می‌دهد.

این‌که از واژه‌ی زنانه برای توضیح حال‌وهوای این فیلم استفاده کردیم فقط به دلیل استفاده از مایه‌ی عشقی در مواجه‌ی دو دختر جوان داستان و در ادامه، صحنه‌پردازی‌های بی‌پروا از معاشقه‌ی این دو که به آبی گرم‌ترین رنگ است پهلو می‌زند، نیست. بلکه مردان فیلم پارک چان ووک یک‌سر دیوانگانی هستند که فقط در حال شنیدن داستان‌های جنسی و لذت بردن از آنند. انسان‌هایی که نه با عشق‌ورزی بلکه با شکنجه، لذتی فتیشیستی می‌برند. عمو که تکلیفش معلوم است. او با آن زبان سیاه و دستکش‌های سیاهش که حتی در یکی از پوسترهای فیلم هم خودنمایی می‌کند، دیوانه‌ای تمام‌عیار تصویر می‌شود که تنها به فکر فروش کتاب‌های عتیقه‌ی خودش است. او مثل مار پلاستیکی که در آستانه‌ی درِ ورودی کتابخانه‌اش تعبیه کرده تا از ورود آدم‌های غیرمجاز جلوگیری کند، روی کتا‌ب‌های اروتیک خود چنبره زده است. او زن‌های داستان را زندانی و تربیت‌شان می‌کند تا برای مردها کتاب بخوانند. و در نهایت جنونش به حدی می‌رسد که خاله از دست او خودش را حلق‌آویز می‌کند. کاری که هیدکو هم در ادامه‌ی سرنوشت محتوم خاله، دست به آن می‌زند اما خب در آخرین لحظه توسط سوک‌هی نجات می‌یابد. از طرف دیگر کنت هم هر چند در بخش اول داستان که از دیدگاه سوک‌هی روایت می‌شود، انگار گاهی به هیدکو نزدیک می‌شود، اما وقتی ماجرا را از زاویه‌ی هیدکو می‌بینیم، متوجه می‌شویم آن لحظات مهربانی و در هم آمیختن تنها برای گول‌زدن سوک‌هی بوده وگرنه قصد کنت آن‌طور که خیلی راحت هم به زبان می‌آوردش، تنها پول‌های هیدکوست و بس. اوج جنون مردان فیلم زمانی مشخص‌تر می‌شود که به سکانس رویارویی عمو و کنت می‌رسیم. در این سکانس، با آن اختاپوس مشمئزکننده‌ی بزرگی که توسط عمو در آکواریوم نگهداری می‌شود و مشخصاً ارجاعی‌ست به همان نقاشی معروف هوکوسایی، وقتی عمو با بی‌رحمی معمول و جاری در سینمای پارک چان ووک، یکی‌یکی انگشتان کنت را می‌برد، او انگار از این شکنجه نه تنها درد نمی‌کشد، بلکه لذت می‌برد. مردان این فیلم کارگردان بزرگ کره‌ای، تنها به فکر پول هستند و ارضای منحرفانه‌ی نیازهای بی‌انتهای جنسی خود. آن‌ها انگار بویی از انسانیت نبرده‌اند. این‌جاست که حال‌وهوای زنانه و لطیف فیلم، بیش از پیش خودش را نشان می‌دهد.

پارک چان ووک هر چند کره‌ای‌ست اما با الهام از نقاشی ژاپنی با تمام جلوه‌گری‌ها و آرامش و عرفان نهفته در ذات  فلسفه و جهان‌بینی شرقی‌اش، موفق شده به فیلمش عمق ببخشد. اصولاً در طی بیش از هزار‌ودویست سال، نقاشان بزرگی از ژاپن سربرآورده‌اند که الهام‌بخش معروف‌ترین و بزرگ‌ترین نقاشان غرب بوده‌اند. نقاشی در ژاپن در طی دهه‌های مختلف، سبک‌های متفاوتی را تجربه کرده است. اول بار این هنر از کره و بعد تحت‌تأثیر چین پدیدار شد. آیین بودا و ذن و مراقبه هم هم‌چنان که نقاشان چینی را تحت تأثیر قرار می‌داد، در نقاشی‌های نقاشان ژاپن هم نمود داشت. نقاشی ژاپنی بعدها از همتایانش پیشی گرفت و مریدان زیادی یافت. حتی با جستجویی ساده در اینترنت متوجه می‌شویم که نقاشان ژاپنی چه‌قدر در پایه‌ریزی سبک‌ها وشیوه‌های مختلف نقاشی از همتایان شرقی‌شان فاصله گرفتند و حتی به شکل عجیبی لااقل در نگاه اول، تعدادشان هم بسیار بیش‌تر از آن‌هاست. اما ارجاع پارک چان ووک به هنر نقاشی شرقی و به‌خصوص ژاپنی حتی از پوستر فیلم شروع می‌شود. با نگاهی به عکس پوستر فیلم (تصویر شماره‌ی ۱) و دو نقاشی از نقاشان کلاسیک ژاپن یعنی تاوایارا سوتاسو (مرگ به سال ۱۶۴۳) (تصویر شماره‌‌ی ۲) و کانو کوی (مرگ به سال ۱۶۳۶) (تصویر شماره‌ی ۳) متوجه می‌شویم این فیلم چه‌قدر وام‌دار این هنر ریشه‌دار و مهم شرق است.

تصویر شماره‌ی 1

تصویر شماره‌ی ۱

تصویر شماره‌‌ی ۲

تصویر شماره‌ی 3

تصویر شماره‌ی ۳

حتی تصویری که روی درِ اتاق هیدکو می‌بینیم و تیتراژ پایانی روی همین تصویر می‌آید (تصویر شماره‌ی ۴)، آشکارا یک نقاشی ژاپنی با تمام مختصات و مؤلفه‌های آن اعم از درخت و ماه و پرنده و کلاً طبیعت است (تصویر شماره‌ی ۵).

تصویر شماره‌ی 4

تصویر شماره‌ی ۴

تصویر شماره‌ی 5

تصویر شماره‌ی ۵

نقاشی ژاپنی مانند شعری‌ست بی‌اعتنا در توصیف دقیق اشیاء و واقع‌گرایی. آن چیزی که  اهمیت دارد ذات وجودی درخت و مزرعه و آب روان است. دیگر به جزئیات نقاشی به شیوه‌ی اروپایی مثل سایه‌روشن و کوچک نشان دادن اشیای دوردست و بزرگ نشان دادن اشیای نزدیک‌تر و این قبیل چیزها توجهی نمی‌شود. هوکوسایی، نقاشی که در فیلم جدید پارک چان ووک بارها به او و نقاشی مهمش ارجاع داده می‌شود، گفته: «در نقاشی ژاپنی شکل و رنگ عرضه می‌شود، بی‌آن‌که برای برجسته‌ نشان دادن تصاویر کوششی به کار رود. ولی در شیوه‌های اروپایی، تصاویر و واقع‌نمایی آن‌ها مورد نظر است.» هنرمند ژاپنی می‌خواست احساس خود را ابراز کند. قصدش این بود حالتی را القا کند. آن‌چنان که مثلاً در هایکوهای ژاپنی هم این قانون تکرار می‌شود؛ قصد این نیست که همه‌ی اجزای صحنه مو‌به‌مو تکرار شود، تنها رساندن آن حس‌و‌حال به مخاطب کافی‌ست. هنرمند ژاپنی اگر نسبت به احساس خود صادق باشد، انگار رعایت واقع‌بینی را کرده است. نقاشی ژاپنی آن‌قدر اهمیت پیدا می‌کند که حتی روایت‌های عجیبی هم از تلاش انسان‌ها برای حفظ و نگهداری آن‌ها گفته شده است. به عنوان مثال یکی از بزرگ‌ترین نقاشان ژاپن سس شیو نام داشت و آثار او از همان منزلتی برخوردار بود که آثار لئوناردو داوینچی نزد اروپاییان. آورده‌اند که او را به گناه سوء‌رفتار به تیری بستند. اما او با انگشتان پا تصویری از چند موش کشید و موش‌ها را چنان هنرمندانه کشید که جان گرفتند و ریسمان‌ها را جویدند و او را آزاد کردند! یا در داستانی دیگر آورده‌اند که خانه‌ای آتش گرفت؛ صاحب‌خانه، که یکی از تصاویر سس‌ شیو را در اختیار داشت، چون راه فرار را مسدود دید، شکم خود را درید و طومار نفیس را در آن جا داد. بعداً این اثر، بی‌آسیب، از جسد نیم‌سوخته‌ی او به دست آمد! هنر نقاشی ژاپنی در طی قرن‌ها به دلایل مختلف، یا آسیب دیده‌اند یا از بین رفته‌اند و آن چیزهایی هم که باقی‌مانده مجموعه‌هایی خصوصی‌ست که در دست این و آن دیده می‌شود. هم‌چنان که در فیلم هم می‌بینیم عمو کلکسیونی از طومار و پرده از نقاشی‌های عمدتاً اروتیک دارد که مثل جانش از آن‌ها محافظت می‌کند.

+ نوشته شده توسط محبوبه منتظری در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۶ و ساعت 1:46 |
درجه بندی سنی در فیلمهای هالیوود...
ما را در سایت درجه بندی سنی در فیلمهای هالیوود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cinemaperfect بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 5:35