کنت دی لونا (Count di luna) نجیب زاده جوان آراگون(Aragon)
فراندو دی لونا (Ferrando di luna) فرمانده سپاه
مانریکو (Manrico) برادر کوچک کنت دی لونا و پسر خوانده آزوچنا
آزوچنا (Azucena) یک زن کولی اهل بیسکاری (Biscary)
رویز (Ruiz) یکی از سربازان مانریکو
دوشس لئونورا (Leonora)
اینز (Inez) محرم اسرار لئونورا
یک کولی پیر، پیروان کنت دی لونا و مانریکو، پیغام رسان، زندانبان، سربازان، راهبه ها و کولی ها
پرده اول:
یک کولی پیر، مادر آزوچنا، توسط پدر کنت دی لونای بدجنس، به عنوان جادوگر سوزانده میشود. آزوچنا برای انتقام مادرش، مانریکو، برادر کوچکتر کنت را میدزدد تا او را به قتل برساند اما اشتباها کودک خود را میکشد. به هر حال او مانریکو را به جای پسر خود بزرگ میکند و تا اینکه او یک نوازنده و خواننده دوره گرد میشود.
دوشس لئونورا ، هم مورد علاقه مانریکو و هم کنت میباشد. درگیریها منجر به دوئل میشود. با زخمی شدن مانریکو، این صحنه به اتمام میرسد.
پرده دوم:
در محل کولیها هستیم، جایی که مانریکو برای اولین بار داستان زندگی واقعی خود را از آزوچنا میشنود و قادر به باور کردن آن نیست. سپس پیغام رسانی از لئونورا خبر میآورد. او که فکر کرده مانریکو کشته شده، به راهبان تارک دنیا پیوسته است.
ستیز دیگری بین مانریکو و کنت در صومعه، در میگیرد و اینبار مانریکو بر کنت پیروز میشود و لئونورا را با خود میبرد.
پرده سوم:
در این پرده کنت به دنبال جاییکه لئونورا و مانریکو فرار کرده اند، میباشد. آن دو کنار هم هستند تا اینکه مانریکو میفهمد که آزوچنا به جرم جاسوسی دستگیر شده و پس از آن نیز فهمیده اند که وی همان کسی بوده که برادر کوچک کنت را دزدیده، و احتمالا به قتل رسانده است. کنت او را به سوزانده شدن در آتش محکوم کرده است. مانریکو برای نجات او میرود اما خودش نیز دستگیر میشود.
پرده چهارم:
در زندان لئونورا به ملاقات مانریکو میرود. او به مانریکو پیشنهاد میکند که در ازای ازدواجش با کنت، آزادی وی را طلب کند و پس از آن به جای تسلیم کردن خودش به کنت، او را مسموم سازد.
مانریکو با این نقشه مخالفت میکند. کنت او را به پای چوبه دار میبرد و تنها بعد از به دار کشیدن مانریکوست که از آزوچنا میشنود که کسی را که به دار کشیده، همان برادر کوچک گم شده اش بوده است…
+ نوشته شده توسط محبوبه منتظری در شنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۶ و ساعت 19:30 |